شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشک های مضطرب شرمنده ام لانه ی بر شاخه های لاغرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند، نیمم آتش سوخت نیم دیگرم را باد برد
از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا، بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز، دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد
نیمم آتش سوخت نیم دیگرم را باد برد
دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد...
سحر خنده کرد و سپیده رمید / مرا رهنمود شد به نور امید
تو این جان عاشق به من داده ای