متن خوانی استاد علیرضا معینی

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد


خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد


آه ای گنجشک های مضطرب شرمنده ام لانه ی بر شاخه های لاغرم را باد برد


من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند، نیمم آتش سوخت نیم دیگرم را باد برد


از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا، بیت های روشن و شعله ورم را باد برد


با همین نیمه همین معمولی ساده بساز، دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد


بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد


نیمم آتش سوخت نیم دیگرم را باد برد


دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد...


I4t7V

شعری زیبا از قاسم صرافان،خوانده شده توسط استاد معینی

دختر دریا


با تو ام دریا، نوعروسی را در این شب های مهتابی ندیدی؟


گفت می آید که تورش را بیندازد به دریا

دست ماهی گیر عاشق تور بیتابی ندیدی؟


برکه ی آرام آیا تازگی یک قو ی زیبا

چون نگینی در دل یک دسته مرغابی ندیدی؟


آه ای جالیز،بانویی که پنهانی بیاید از زلال چشمه ها

با کوزه ی آبی ندیدی؟


شاعرم در شعر هایم شاهدی گم کرده دارم

در نگاهش آسمان، مضمون کمیابی ندیدی؟


تار ها گفتند روحش را گره میزد به قالی

شاپرک، در بین گل ها نقش محرابی ندیدی؟


خواب هایت روشن اند آیینه، اهل آسمانی

از عبور یک فرشته تازگی خوابی ندیدی؟


نو عروسی را در این شب های مهتابی ندیدی؟

دست ماهی گیر تور بیتابی ندیدی؟


http://0up.ir/up10/guest/index_fcfc4.png