متن خوانی آقای سعید شیخ زاده

رو به روی آکواریوم نشسته ام و زُل زده ام به ماهی ها


دنیایی سرد و خیس و بی صدا


می گویند ماهی ها حافظه ی درست درمانی ندارند


اگر حقیقت داشته باشد به نفعشان است...


چون هر چند دقیقه یکبار یا وقتی بخوابند و بیدار شوند


اطراف را نگاه می کنند و از خودشان می پرسند:


من در این قفس شفاف و کوچک چه کار می کنم؟


و تا بخواهند بغض کنند و اشک بریزند و غصه بخورند...


باز همه چیز را فراموش می کنند و از نو سوال می کنند:


من در  این قفس  کوچک چه کار می کنم؟


راستی ماهی ها می توانند گریه کنند؟


یا بخوابند؟!...  کِی؟ چطور؟!


با چشم های باز؟ درحال شنا؟!


نکند خواب گردند...


اصلا ماهی ها چطور می توانند با هم  حرف بزنند؟


با آن دهان های تشنه و پر آب...


شاید با چشم هایشان...با نگاه


هرچه باشند اما گمانم باید مهربان باشند


چون همیشه همدیگر را بی توجه به رنگ و اندازه


سیاه، سفید، رنگی کوچک یا بزرگ یکجور نگاه می کنند


و حتما  می دانند نگاه هر کدام چه می گوید


حتی اگر هر روز چند بار هم دیگر را فراموش کنند...

[img]http://vne.ir/up/7cfff3c04f95.png[/img]